مطالب ما را در سایت رسمی http://ghatool.com ببینید.
منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.
همکار پذیرفته میشود.
جهت همکاری نظر خصوصی لطفا.
مطالب ما را در سایت رسمی http://ghatool.com ببینید.
منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.
همکار پذیرفته میشود.
جهت همکاری نظر خصوصی لطفا.
ما برای بدست آوردن سبزی تازه مزاحم ایشان شدیم. البته من اولین بار بود که وارد حیاط پشتی این خانه میشدم و تا به حال این باغچه زیبا را ندیده بودم.

در صورت تمایل برای دیدن عکسهای بیشتر ادامه مطلب را کلیک کنید.
تا جایی که میدانم شما میتونید خیلی مکانها را به همین طریق ببینید. این لینک اتفاقی و هنگام سرچ مطلبی دیدم. امیدوارم برایتان جالب توجه باشد.
شما میتوانید با بزرگنمایی کردن نقشه حتی خیابانها و کوچه های قاطول را ببینید.
ابتدائی ترین وسیله نگهداری و خنک نگهداشتن آب، حوضهای سرپوشیده بود به این طریق که ساختمانی نسبتا بزرگ و مدور با سقفی مخروط شکل از خشت خام و چینه بنا میکردند که در وسط آن گودالی عمیق وجود داشت،دور این گودال را با سنگ و مصالح مقاوم می چیدند تا دیواره خاکی آن ریزش نکند و چون گنجایش مخزن آب کم و استفاده از آب آن عمومی و برای هر گونه مصرف از جمله آشامیدنی بود، مرتبا داخل آن آب می بستند و روزنه هایی در اطراف دیوار حوض ایجاد شده بود که جریان باد و سنگینی ساختمان موجب خنک شدن آب می گردید. حوض چون روباز بود آلودگی هایی در آن ایجاد شده و گاهی بچه ها در آن غرق می شدند.

در قاطول بالا دو حوض به نامهای حوض حاج اسدالله و حوض فقیر آباد وجود داشت. در قاطول امامزاده نیز یک حوض به نام حاج علی و در قاطول پایین حوضی جلوی مسجد قرار داشت. در داخل ساختمان و اطراف گودال آب، فضای باریکی درست شده بود که مردم برای خنک شدن در اطراف آن می نشستند. زمانی در همین مکان باریک دور حوض فقیر آباد مکتب خانه ای دایر شده بود که مرحوم سید یوسف طباطبائی متولد سال 1278 هجری نقل میکرد که درآن مکان درس خوانده است.
مانند تمام ایرانیان قاطولیها نیز قبل از شروع سال نو خانه ها را نظافت میکنند. لباس نو میخرند و سبزه می کارند. حال به مراسم رایج در قاطول می پردازیم.

پخت شیرینی:
انواع شیرینی خانگی از قبیل گوش فیل، حلوا کنجدی،نان قندی و کاک می پزند. گندم و کنجد و شاهدانه بود میدهند. با کوبیدن مخلوطی از گندم با نخود چی با شکر و زنجبیل، قویت یا قائوت درست میکنند.
چهارشنبه سوری:
غروب شب چهارشنبه آخر سال در محل باز اتش افروخته و افراد از روی آن می پرند. و می گویند زردی من از تو ، سرخی تو از من
خیرات کردن:
شب جمعه آخر سال به زیارت امامزاده قاطول و قبور رفتگان خود میروند و خیرات میکنند.
شب علفه:
شب آخر سال را شب علفه میگویند به همین منظور شام سبزی پلو سرو میکنند.

سفره هفت سین:
سفره ای وسط اتاق پهن کرده و در آن هفت سین چیده به همراه انواع شیرینی و شکلات و میوه. چراغی روشن و قرآن و آینه و یک کاسه یا تنگ آب که ماهی درون ان است کنار سفره میگذارند.

تحویل سال:
در لحظه تحویل سال، روستا در اوج شادی قرار دارد. همه به امید سال خوش و همراه با موفقیت به دعا پرداخته و سرحال و شاداب به دیدار بزرگترها رهسپار می شوند.
پاقدم
مردم قاطول به پا قدم خیلی معتقد هستند. هر خانواده ای برای خود فردی خوش قدم را انتخاب و از وی دعوت میکنند هنگام تحویل سال به منزل آنها قدم گذارد و بعد از آن به فرد خوش قدم مقداری پول یا هدیه به عنوان عیدی داده می شود.
عیدی دادن:
به بچه ها به عنوان عیدی پول یا تخم مرغ رنگی میدهند. به نوعروس خانواده عیدی مخصوص داده میشود و به منزل هر کدام از نزدیکان که برود هدیه ای دریافت خواهد کرد.

دید و بازدید
همه افراد از بزرگتر و کوچکتر به عید دیدنی همدیگر میروند. ابتدا مانند تمام ایرانیان کوچکترها به دیدار بزرگترها میروند و بزرگترها هم وظیفه دارند بازدید را پس بدهند.
فال گوشی:
این رسم در قدیم رواج داشته و الان منسوخ شده و بر این اساس بود که اگر کسی مشکلی داشت شب چهارشنبه سوری نیت کرده مخفیانه پشت درب یکی از خانه ها گوش می ایستاد و اولین صحبتی که بین آن خانواده رد و بدل میشد را برای خود تفسیر میکرد که مشکلاتش حل خواهد شد یا خیر.
شال اندازی:
این کار مخصوص جوانهاست. به این شکل که به صورت ناشناس به درب خانه یکی از اهالی رفته،در میزنند و یه یکه پارچه ای را که در دست دارند از لای در به داخل می فرستند. صاحب منزل بسته به کرمش چیزی از قبیل خوردنی یا پول به پارچه گره میزنند و شال انداز که میخواهد ناشناخته باقی بماند یا از قبل صورت خود را پوشانده یا اینکه شال را کشیده و به سرعت دور میشود.
تخم مرغ بازی:
دو نفر هر کدام تخم مرغی را در دست گرفته و سر تخم مرغ ها را به هم میزنند. هر کس تخم مرغش می شکست بازنده محسوب و تخم مرغ شکسته نیز متعلق به برنده بود.
خواجه فیروز:
در سالهای گذشته عده ای مطرب محلی که معروفترین آنها در منطقه لوطی اسماعیل و پسرانش بودند در ایام عید دسته مطربی راه انداخته و به دهات می رفتند و مقابل منازل اوازخوانی میکردند.مردم نیز به انها هدایایی می دادند.
این افراد چون صورت خود را سیاه میکردند و لباسهای رنگارنگ می پوشیدند به خواجه فیروز معروف بودند.

سیزده بدر:
در روز سیزدهم فروردین همه خانواده ها با باغ و صحرا رفته و در اصطلاح نحسی سیزده را به در میکنند. سبزه های موجود در خانه را نیز به صحرا ریخته یا به آب جاری می سپرند. دختران دم بخت نیز سبزه گره زده و جملات زیر زا زمزمه میکنند
( سیزده به در- چهارده به سر- سال دگر-خانه شوهر- بچه به بغل)
از بچگی هایم از همان اوایل نفس کشیدنم اهل تو بودم. خون تو در رگهایم جاری بود. همه دوست داشتنی هایم به تو ختم می شد. با تو رشد کردم با تو بازی کردم. مهربانانه قدمهای شتابانم را روی تنت تحمل کردی. جیغ های بنفشم را که صدایش تا پشت خانه عمو اسلامی میرسید و حتا درختان باغ عمو حسن را تکان میداد به گوش جان میخریدی. چه نازها که برایت نکردم. چه اشکها که روی خاکت نریختم. چه عزیزانی که به آغوشت امانت ندادم. قابل وصف نیست دوست داشتنت. قابل گفتن نیست روستای عزیزم . قادر نیستم عشق خود را نسبت به تو ابراز کنم.
قدم از قدم که در کوچه ها و باغ ها و اطراف تو بر میدارم عشق تو را زمزمه میکنم. هنوز بعد از ۲۸ سال زندگی شیرین ذره ای از عشق تو در دلم کم نشده است. وطنم. روستای من. قاطول من. میدانم مشکلات و دردهای تو زیاد است. روزهای خوش و بد زیاد داشته ای. با تو زیاد گریسته ام و با تو هزار خندیده ام.
همیشه منتظر هر آخر هفته می مانم تا به سوی تو بشتابم. وقتی از هیاهو و ازدحام شهر وقتی از دوز و کلک و ریا کاری شهری ها خسته میشوم به دامانت پناه می آوردم. در اغوشت مهربانی هست. صفا هست. یک رنگی هست. خاطره هست و خیلی خوبی های دیگر.
تمام دوران شیرین بچگی هایم در تو خلاصه می شود. هنوز تنور گلی ننه جان تو حیاط عمو اسلامی خاک میخورد. تالار و دالان و حیاط بچگی هایم را با اینکه در حال خراب شدن است دوست دارم.
هنوز هم دلم میخواهد از دیوار خانه بابا حاجی بالا بروم و بروم لای درختان حیاط بابا تقی و با عروسکم سرگرم شوم... درست مثل آن روزها.
دلم برای تمام عزیزانم که در آغوشت گرفته ای تنگ شده.
هر ۵ شنبه که به زیارت امام زاده ات می آیم بغل بغل دلم میخواهد همان جا بمانم و آسایش را در وجودم پرورش دهم.
روستای عزیزم. قاطول نازنین ام . در آینده خانه خاطراتم را آباد خواهم کرد و بند دل ام را که پاره شده باز به تو پیوند خواهم زد.
سرزمین مهربانی که در اغوشت هزار بار بچگی کردم ... من عاشق آب و خاک و درختان و کوچه ها و خاطراتم در وجود تو ست هستم.
یخچال روستای قاطول

روستای قاطول یک یخچال دارد و سازنده آن مرحوم حاج محمد کاشی صاحب و سازنده یکی از قلعه های قاطول به نام قلعه اربابی بوده است.
ساختمان یخچال از خشت خام و مخروطی شکل است. گنبد آن از زمین تا انتها از بیرون 20 پله دارد، نوک گنبد یخچال سالهای طولانی محل آشیانه پرنده لک لک بود. تا قبل از ساختن آب انبار جدید از یخچال بهره برداری می شد. داخل ساختمان یخچال ، گودال عمیقی که بدنه آن نیز خاکی است به شکل مخروط ناقص حفر شده که محل ذخیره یخ می باشد.
یخچاوان یخچال، استخر بزرگ خاکی مستطیل شکلی است که در کنار یخچال قرار دارد و روباز است. در زمستانها این استخر را پر از آب می کردند و شبهای یخ بندان، چند نفر کارگر روی یخهای استخر آب می پاشیدند. این عمل در اصطلاح ( یخ چاواندن) نام داشت. پس از چند روز که یخها قطور می شد، یخها را شکسته درون گودال یخچال می ریختند. برای گل الود نشدن یخها در مسیر عبور یخ از یخچاوان تا گودال و همچنین دیواره های اطراف ،لابه لای یخها را با پوشال می پوشاندند. عمل یخ چاواندن آنقدر ادامه پیدا میکرد تا مخزن یخ کامل شود و در تابستانها یخ ها را به فروش می رساندند و عواید آن پس از کسر مخارج بین مالکان آن تقسیم می شد.
نکته مهم:
یخچال قاطول مربوط به سدههای متأخر دورانهای تاریخی پس از اسلام است و این اثر در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۱۶۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است
با نهایت تاسف با خبر شدیم جناب آقای قدرت عسگری از اهالی وارسته قاطول در پی بیماری سرطان دار فانی را وداع گفته و به دامان خداوند خویش شتافته است. روحش مملو از رحمت بیکران الهی باد و مغفرت خداوند شامل حال آن مرحوم گردد.
به تمامی بازماندگان به خصوص خانواده ایشان تسلیت عرض نموده و صبر جلیل برایشان آرزو مندیم.
خوشا بهار که پیغام آشتی با اوست
نظر کنید که هنگام آشتی با اوست
خوشا طلیعه نوروز خانگی یاران
خوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوست
حدیث باد به گوش درخت اگر گفتی
به هوش باش که خود نام آشتی با اوست
شکوفه بر سر پیمان خویش میمانَد
و جشن ساده ایام آشتی با اوست
به رسم گل نچشیدی اگر حرامت باد
شراب وصل که انجام آشتی با اوست
میان عهد تو و من اگر خلاف افتد
خوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست
" غلامحسین عمرانی "
